Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/Config.array.php on line 85
 به وب سایت رسمی سید حسن خمینی خوش آمديد - 20 - باب دوم
صفحه نخست | دیدگاه ها و تالیفات | دست نوشته ها | دلیل راه (نوشتاری به مناسبت ماه رمضان 1389) | 20 - باب دوم


باب دوم. سخن چینی
هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِیمٍ
(سوره قلم، آیه 11)
سخن چینی یا نمّامی که از آن در عبارات، به «نمیمه» یاد می شود، از گناهان بزرگ به حساب می آید. شیخ انصاری آن را چنین تعریف کرده است: «نقل سخن به دیگران، و به کسی که درباره او، آن سخن گفته شده است.» وی اضافه می کند: «نمّ الحدیث» یعنی سعایت کردن و بدگویی کردن به قصد آن که فتنه و یا وحشت واقع شود. (کتاب المکاسب، ج2، ص61) مناوی در فیض القدیر بر این مطلب اضافه می کند که: «حقیقت نمیمه، کشف سرّ مردم و دریدن رازهای آنهاست» (فیض القدیر، مناوی، ج1، ص149)
این کار از گناهان کبیره برشمرده شده است، چنانکه برخی از بزرگان نوشته اند: «حرمت سخن چینی در نزد شیعه و سنی از ضروریات است، بلکه حرمت این کار نزد همه عقلا از بدیهیات می باشد.» (مصباح الفقاهة، خویی، ج1، ص292)
در سوره قلم در این باره می خوانیم:
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ ﴿۱﴾    مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ ﴿۲﴾    وَإِنَّ لَکَ لَأَجْرًا غَیْرَ مَمْنُونٍ ﴿۳﴾    وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ ﴿۴﴾    فَسَتُبْصِرُ وَیُبْصِرُونَ ﴿۵﴾   بِأَییِّکُمُ الْمَفْتُونُ ﴿۶﴾    إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ﴿۷﴾    فَلَا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ ﴿۸﴾     وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ ﴿۹﴾    وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ ﴿۱۰﴾ هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِیمٍ ﴿۱۱﴾    مَنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ ﴿۱۲﴾    عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِکَ زَنِیمٍ ﴿۱۳﴾    أَن کَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِینَ ﴿۱۴﴾     إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ ﴿۱۵﴾
«نون، سوگند به قلم و آن چه می نویسند! که تو نسبت به نعمت پروردگارت دیوانه نیستی و قطعاً برای تو پاداشی بی پایان است و مسلماً تو بر شیوه (اخلاقی) بزرگوارانه ای هستی  پس بزودی می بینی و می بینند  که کدام یک از شما (دیوانه) فریب خورده اید!  براستی که پروردگارت خود، به کسی که از راهش گمراه گشته داناتر است؛ و (همچنین) او به (حال) ره یافتگان داناتر است پس از تکذیب کنندگان اطاعت مکن (آنان) سستی کردن تو را و سستی کردن خود را آرزو می کنندو اطاعت مکن از هر بسیار سوگند یاد کن خوار شده؛ بسیار عیب جویی که به سخن چینی فراوان گام بر می دارد؛ بسیار بازدارنده از نیکی، تجاوز گر گنه پیشه پرخور سخت دل، که بعد از این (همه) بی تبار است (این ها به خاطر آن است) که دارای ثروت و پسران است! هنگامی که آیات ما بر او خوانده می شود می گوید: «(اینها) افسانه های پیشینیان است.» (ترجمه گروهی از اساتید حوزه و دانشگاه، انتشارات دارالفکر)
مرحوم مجلسی از تفسیر بیضاوی نقل می کند که «همّاز» به معنای بسیار عیب کننده است و «مشّاء بنمیم» به معنای کسی است که سخن را برای سعایت و بدگویی نقل می کند. (بحار الانوار، ج72، ص266) و هم ایشان از شهید ثانی نقل می کند که در کشف الریبة در تفسیر آیه )ویل لکل همزّة لمزة( (سوره همزه، آیه1)، «همزه» را به معنای سخن چین دانسته است. (همان) اگر تعریف را صحیح بدانیم نمّامی از اموری به حساب می آید که در قرآن درباره آن ها «ویل» به کار رفته است.
زمخشری در کشّاف می نویسد «ویل» به معنای هلاکت و عذاب است. (تفسیر الکشاف، ج7، ص534) و در جای دیگر می نویسد «ویل» به معنای خواری است. (همان، ج7، ص608)
برخی دیگر نوشته اند این کلمه ای است برای وعده عذاب و جایی به کار می رود که عذاب و درد و مصیبت و هلاکت و لعن و نفرین بر کسی فرود آید و از رحمت حق به دور باشد. (تفسیر ادبی قرآن، اسلامی پناه، ج12، ص95)
شیخ صدوق در ثواب الاعمال به روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله اشاره کرده که با هم مرور می کنیم: «و من مشی فی نمیمة بین اثنین سلط الله علیه فی قبره ناراً تحرقه إلی یوم القیامة و إذا خرج من قبره سلط الله علیه (شجاعاً) تنینا أسود ینهش لحمه حتی یدخل النار و من کظم غیظه و عفی عن أخیه المسلم و حلم عن المسلم اعطاه الله تعالی أجر شهید»
رسول خدا فرمودند: «هر کس به سخن چینی بین دو نفر اقدام کند، خداوند در قبر او، آتشی را تا روز قیامت روشن می کند و هر گاه از قبر [در قیامت] به در آمد، خداوند بر او، اژدهایی سیاه رنگ را مسلط می سازد که او را به دندان بگزد تا آن گاه که داخل در آتش شود. و هر کس خشم خویش را فرو خورد و از برادرش درگذرد و در حق مسلمانی بردباری کند، خداوند اجر شهیدی را به او عطا می کند.
حرمت سخن چینی به اندازه ای است که روایات بسیاری در کتاب های روایی شیعه و سنی درباره آن وارد شده و بر فضیلت ضد آن که «صون الحدیث» (نگهداری سخن) خوانده می شود نیز احادیث بسیاری گواه است. (شرح اصول کافی، مازندرانی، ج1، ص267)
برای درک بهتر از عمق این گناه، به ذکر چند روایت در این باره می پردازیم: «عدة من أصحابنا، عن احمد بن محمد، عن الحسن بن محبوب، عن عبدالله بن سنان، عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): ألا انبئکم بشرارکم؟ قالوا: بلی یا رسول الله، قال: المشاؤون بالنمیمة، المفرقّون بین الأحبّة، الباغون للبراء المعایب» (الکافی، کلینی، ج2، ص396)
ترجمه: امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند که فرمود: «آیا خبر بدهم به شما که بدترین شما کیست؟ عرض کردند بله یا رسول الله. فرمود کسانی که به سخن چینی اقدام می کنند و بین دوستان تفرقه می¬اندازند و کسانی که برای بی¬گناهان، خواستار عیب می شوند.» مشابه همین عبارت از امیرالمؤمنین نیز نقل شده است. (همان)مرحوم مولا صالح مازندرانی در ذیل این حدیث می نویسد: «بر کسی که سخن چین، پیش او می آید واجب است که حرف سخن چین را قبول نکند چراکه سخن چین فاسق است و واجب است که او را نهی کند و واجب است که او را دوست ندارد، چراکه او در نزد خدا دوست داشتنی نیست و هر که خدا دوست ندارد، واجب است که آدمی او را دوست نداشته باشد و واجب است که نسبت به کسی که از او سخنی نقل شده است، سوء ظن نداشته باشد و واجب است که این سخن چینی را رها کرده و به دنبال تجسّس حقیقت امر نرود، چرا که این کار به نص قرآن حرام است و واجب است که آن چه برای او حکایت شده را بازگوی نکند.» (شرح اصول کافی، مازندرانی، ج10، ص31)
همچنین کلینی روایتی را از امام باقر علیه السلام نقل می کند که می فرمایند: «محرمة الجنة علی القتاتین المشائین بالنمیمة» بهشت بر بدزبان تهمت زننده که به سخن چینی اقدام می کند، حرام است. (الکافی، کلینی، ج2، ص396)
مرحوم شیخ صدوق نیز در کتاب الامالی از پیامبر نقل می کند که ایشان از سخن چینی و گوش کردن به آن نهی کرده اند. (الامالی، شیخ صدوق، ص511) و جالب است که پیامبر صلی الله علیه و آله، در عبارتی پر رمز و راز به امیرالمؤمنین می فرمایند: «سه چیز است که در آن ها صداقت قبیح است» و یکی از آن سه چیز را سخن چینی بر می شمارند. (تحف العقول، حرّانی، ص90)
مرحوم علامه مجلسی نیز در بحار الانوار روایتی را از فقه الرضا علیه السلام نقل می کند که حضرت می فرمایند: «از غیبت و سخن چینی بر حذر باشید چراکه باعث بطلان روزه می شوند.» (بحار الانوار، مجلسی، ج72، ص257)
در این باره روایت شیرین دیگری وارد شده است که در آن امام صادق علیه السلام به منصور دوانیقی خطاب کرده و به او می فرمایند: «لا تقبل فی ذی رحمک و أهل الرعایة من أهل بیتک قول من حرم الله علیه الجنة، و جعل مأواه النار، فان النمام شاهد زور، و شریک إبلیس فی الغراء بین الناس، فقد قال الله تعالی: )یا ایها الذین آمنوا إن جائکم فاسقٌ بنباءٍ فتبیّنوا أن تصیبوا قوماً بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین(» ترجمه: از خویشاوندان خویش و آن ها که سرپرستی ایشان را بر عهده داری، گفتار کسی را نپذیر که خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش را آتش قرار داده است. چراکه سخن چین در این که مردم را به هم می اندازد، شهادت دهنده ای دروغ گو است و شریک شیطان است و خداوند می فرماید: )یا ایها الذین آمنوا إن جائکم فاسقٌ بنباءٍ فتبیّنوا أن تصیبوا قوماً بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین( (سوره حجرات، آیه6) ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید» (بحار الانوار، ج72، ص264)
مرحوم مجلسی در بحار الانوار هم چنین، چندین روایت را از کتاب های مختلف نقل می کند که در آن ها پیامبر می فرمایند: «سخن چین به بهشت نمی رود.» (بحار الانوار، ج72، ص264)
و از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت می کند که حضرت می فرمایند عذاب قبر ناشی از چند چیز است و اولین آن ها را سخن چینی بر می شمارند. (همان)در این جا لازم است به این نکته توجه کنیم که در روایات، همان طور که نمّامی و سخن چینی حرام دانسته شده است، از پذیرش سخن و کلام سخن چینان هم نهی شده است. در این باره می توان به راحتی گفت اگر کسی سخنِ سخن چین را نپذیرد و همان طور که امامان معصوم توصیه کرده اند، آن ها را طرد کند و حداقل بر آن ها روی، ترش نماید، خود به خود، سخن چینی برداشته می شود. هر گناه در جامعه وقتی فرصت بروز و ظهور می یابد که دل های ما محیط مناسبی برای پرورش بذر آن ها باشد. اگر من و شما به سخن هر کس که از برادران دینی ما، مطلبی منفی را برای ما نقل می کند، گوش نکنیم و این گونه افراد را که پوستین وارونه می پوشند و خود را دوست ما، ملت ما، مسلمانان و جامعه ما معرفی می کنند، از خویش برانیم، آیا نتیجه ای بهتر از آن چه هست به دست نمی آوریم؟ آیا مقدار زیادی از مصائب جامعه ما هم در ابعاد فردی و هم در ابعاد اجتماعی ناشی از )کلّ حلّاف مهین . هماز مشاء بنمیم( نیست؟ به آن ها که سخن از هر کس ـ حتی اگر راست باشد چه رسد به آن که دروغ های وحشتناک نقل می کنند ـ به نزد دوستان آن فرد می برند، آیا نقطه بدبختی جامعه امروز و فردای ما نیستند. و روی سخن با آن¬ها نیست، روی سخن با ماست که سخن از آن¬ها به گوش می گیریم.
مرحوم مولا صالح مازندرانی، در شرح حدیث امام صادق که می فرمایند: «من لقی المسلمین بوجهین و لسانین، جاء یوم القیامة و له لسانان من نار» ترجمه: کسی که مسلمانان را، با دو صورت و دو زبان ملاقات کند، روز قیامت می آید در حالی که دو زبان از آتش دارد. (کافی، کلینی، ج2، ص343) می نویسد:« قال الشهید الثانی: کونه ذا اللسانین وذا الوجهین من الکبائر للتوعد علیه بخصوصه، ویتحقق هذا الوصف بأمور: منها أن یتردد بین اثنین سیما المتعادیین ویکلم کل واحد منهما بکلام یوافقه وذلک عین النفاق، ومنها أن ینقل کلام کل واحد إلى الآخر وهو مع ذلک نمیمة وزیادة فإن النمیمة تتحقق بالنقل من أحد الجانبین فقط وهو من شر خلق الله کما روی عن النبی (صلى الله علیه وآله) «تجدون من شر عباد الله یوم القیامة ذا الوجهین الذی یأتی هؤلاء بحدیث هؤلاء وهؤلاء بحدیث هؤلاء». وفی حدیث آخر «الذی یأتی هؤلاء بوجه وهؤلاء بوجه» ومنها أن یحسن لکل واحد منهما ما هو علیه من المعاداة مع صاحبه وإن لم ینقل بینهما کلاما، ومنها أن یعد کل واحد منهما بأن ینصره ویساعده، ومنها أن یثنی على کل واحد منهما فی معاداته وأولى منه أن یثنی علیه فی وجهه وإذا خرج من عنده ذمه والذی ینبغی أن یسکت أو یثنی على المحق منهما فی حضوره وغیبته وبین یدی عدوه، ومنها أن یطری أخاه شاهدا و یأکله غائبا إن أعطی حسده وإن ابتلی خذله کما سیجیء من الروایة عن أبی جعفر (علیه السلام) ویوافقه ما روی عنه (علیه السلام) أیضا قال: «بئس العبد همزة لمزة یقبل بوجه ویدبر بآخر» (شرح اصول کافی، مولا صالح مازندرانی ،ج9، ص409)
ترجمه: «شهید ثانی می گوید: دو زبان و دو صورت داشتن از زمره گناهان کبیره است چراکه به خصوص در مورد آن وعده عذاب داده شده است. [اما این که دو زبان و دو صورت به چه چیز حاصل می شود، باید گفت] این وصف به واسطه اموری حاصل می گردد؛ از زمره آن امور آن است که: فرد بین دو نفر تردد کند، به خصوص بین دو نفر که با هم دشمنی دارند و در نزد هر یک از آن دو نفر، سخنی بگوید که او را خوش می آید. و این عین نفاق و دو رویی است.
و از زمره آن امور آن است که کلام یکی را برای دیگری ببرد و این علاوه بر آن که سخن چینی است، اضافه ای هم دارد. چراکه سخن چینی به سبب نقل سخن از یک طرف برای طرف دیگر حاصل می شود. ولی این فرد سخن را از هر سوی به طرف دیگر می برد. و این فرد بدترین مخلوقات الهی است، چنانکه پیامبر اسلام می فرماید: «بدترین بندگان خدا را در روز قیامت می یابید، کسی که دو صورت دارد، حرف این گروه را برای آن گروه، و حرف آن گروه را برای این گروه می آورد.» و در حدیث دیگری است که کسی که این گروه را به صورتی و آن گروه را به صورتی می آورد.
و از زمره آن امور آن است که پیش هر طرف، دشمنی ایشان با طرف مقابل را نیکو برمی شمارد، اگرچه کلامی را منتقل نمی کند. و از زمره این امور آن است که هر دو طرف را کمک می کند و از زمره این امور آن است که هر طرف را در دشمنی شان تشویق می کند و بدتر آن که در حضور آن ها، ایشان را تشویق می کند و وقتی از نزد آن ها خارج شد، بدی آن ها را می گوید. و این در حالی است که آدمی باید سکوت کند و یا آن ها را چه در حضور خودشان، و چه در پشت سرشان، و چه در حضور دشمنشان، تشویق کند که به دشمنی پایان دهند.
و از زمره اموری که انسان را دارای دو صورت می کند آن است که آدمی در حضور برادرش او را ستایش کند و در غیابش او را بد گوید. اگر برادرش مالی به دست آورد، او را حسادت کند و اگر گرفتار شد از کمک به او اجتناب نماید.»
مرحوم نراقی در معراج السعادة می نویسند: «آورده‏اند که در زمان حضرت موسى در بنى اسرائیل، قحط و خشک سالى شد. موسى علیه السلام چندین دفعه به [جهت] دعاى باران بیرون رفت و اثرى نبخشید. حضرت کلیم الله [موسی] در این باب مناجات کرد، وحى به او رسید که در میان شما، سخن چینى هست و من به [خاطر] شومى آن، دعاى شما را مستجاب نمى‏کنم‏. از مضمون این خبر مى‏توان دانست که صاحب این صفت، چقدر از رحمت الهى دور است، که از شومی همراهى او، دست رد بر سینه مدعاى [دعای] حضرت کلیم نهاده، و در رحمت و فیض بر روى امتى نگشاده [بود].
و فرمود ثلث عذاب قبر، به واسطه سخن چینى است‏. و هر که حقیقت این صفت خبیثه را بشناسد، مى‏داند که سخن‏چین، بدترین مردمان و خبیث‏ترین ایشان است، چه[را که] صاحب این صفت، منفک نمى‏شود از دروغ و غیبت و مکر و خیانت و کینه و حسد و نفاق و افساد میان بندگان خدا، و خدعه. و همه این صفات، باعث هلاکت ابدى و شقاوت سرمدى است. و خداى تعالى در قرآن مجید لعن فرموده است کسى را که قطع کند آنچه راکه خدا امر به وصل آن نموده و فساد در زمین کند. (سوره رعد، آیه25) و سخن چین، این هر دو عمل را مرتکب شده [است].
و حضرت پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «که داخل بهشت نمى‏شود کسى که‏میان مردم، جدایى افکند و سخن چین مفرّق [باعث تفرقه] دوستان است.» و نیز، آن حضرت فرمودند: «که بدترین مردم کسى است که مردم از شرارت او احتراز کنند.» و شکى نیست که سخن چین، این چنین است. مجمل کلام اینکه بدى سخن چین، از همه کس بیشتر است.
علاوه بر همه این مفاسد، سخن چین بیچاره، اکثر اوقات در بیم این که مبادا رسوا شود، بیشتر وقت ها خجل و شرمسار [است] و با وجود اینها، در نزد آنها که سخن چینى کرده، خفیف و بى وقع [آبرو] و دو به هم زن و خبیث، شناخته شده است، گو [اگرچه] به روى او اظهار نکنند.
میان دو کس جنگ چون آتش است     سخن چین بدبخت هیزم کش است
کنند  این  و  آن خوش  دگر بار، دل     وى اندر  میان  کور  بخت  و  خجل
میان    دو    تن    آتش    افروختن     نه عقل است و خود را در آن سوختن

و چون بدى سخن چینى و خباثت آن، دانسته شد: پس بر هر عاقلى لازم است که هرگاه سخن چینى نزد او آید، و از مسلمى [مسلمانی]، امرى [را] نقل کند که نباید ذکر کرد، آن را قبول نکند. چه[را که] سخن چین، فاسق [است.] و خبر هر فاسقى، به نص قرآن، مردود [است]. بلکه [باید] او را نهى کند و نصیحت نماید. بلکه او را دشمن داشته باشد، [چرا]که چنین معصیتى از او سرزده، علاوه بر دشمنى که با او کرده [است]، زیرا که کسى که در عقب دیگرى سخنى گوید، المى [دردی] به او [آن فرد دیگر] نرسانیده و در برابر [و حضور آن فرد] شرم کرده [است ولی] این شخص نمّام که او را مطلع کرده‏، او [شنونده] را متألّم [ناراحت] ساخته و از او [شنونده] شرم ننموده، بلکه باعث فساد و فتنه شده [است]. و اگر دوست مى‏بود آن شخص را که در عقب، سخن گفته، منع مى‏کرد و نمى‏گذاشت این سخن را بگوید و اگر گفته بود، سعى در اصلاح مى‏نمود. پس عاقل باید به یقین دانسته باشد که این‏سخن چین، از آن سخن گوى، دشمن‏تر [است]. و نباید به قول دشمن فاسقى دل با برادر مؤمن بد کرد و درصدد تفحص و تجسس [برآمد، چرا که] شرعا مذموم [است] و نهى صریح در قرآن کریم از آن شده [است]، و نباید سخنِ او [سخن چین] را اظهار کند [و بر زبان آورد]، زیرا که این نیز سخن چینى و غیبت است.
محمد بن فضل به حضرت امام موسى علیه السلام عرض کرد که: «فداى تو باشم، از یکى از برادران دینى من چیزى به من مى‏رسد، که من او را ناخوش دارم، و چون از خود او استفسار مى‏کنم، انکار مى‏کند. و حال اینکه جمعى از اهل وثوق و اعتماد، مرا خبر داده‏اند. حضرت فرمود: اى محمد! اگر خود بشنوى یا ببینى، گوش و چشم خود را تکذیب کن. و اگر پنجاه نفر نزد تو شهادت بدهند در این خصوص، قول برادرت راتصدیق کن، و ایشان را تکذیب نماى‏.»
مروى است که شخصى به خدمت‏حضرت امیر المؤمنین علیه السلام آمده و امر بدى از شخصى نقل کرد، حضرت فرمود: استفسار مى‏کنم، اگر راست گفته باشى، با تو دشمن خواهم شد و اگر دروغ گفته باشى از تو مؤاخذه خواهم کرد. [نگارنده می نویسد: الله اکبر بر آن وجود مبارک و الله اکبر بر آن که او را شناخت و صد حیف که ما از مسلک آن یگانه به دور افتاده ایم]
منقول است که شخصى به دیدن یکى از حکماء رفت و از غیرى سخنى نزد او نقل‏کرد. حکیم گفت: مرا با برادرم، بد کردى و دل فارغ [و آسودۀ{] مرا، مشغول فکرى ساختى، و خود را که نزد من امین بودى، محل تهمت [متهم] گردانیدى‏.
و بدان که بدترین انواع سخن چینى سعایت است. و آن عبارت است از سخن چینى نزد کسى که از او، بیم ضرر و اذیت باشد، مانند سلاطین و امراء و حکام و رؤسا. از حضرت پیغمبر صلى الله علیه و آله مروى است که: کسى که سعایت مردمان را کند، حلال زاده نیست. و سلاطین عدالت گستر و حکام رعیت پرور، هرگز صاحب این صفت را در نزد خود راه نمى‏دهند، و گوش به سخن ایشان نمى‏کنند، و مى‏دانند که ضرر ایشان بر رعایا، از ضرر سگ گزنده و گرگ درنده بیشتر است.» (معراج السعادة، ص418)
این باب را با این کلام حضرت آیت الله امینی به پایان می برم که نوشته اند: «سخن چینی انگیزه های مختلفی می تواند داشته باشد. گاهی دشمنی باعث سخن چینی می شود. آدم سخن چین با یکی از دو نفر یا هر دو دشمنی دارد. بدین جهت سخن یکی را برای دیگری نقل می کند تا آن ها را به جان هم اندازد، گاهی هم به قصد خودنمایی و تظاهر به دوستی و خیرخواهی سخن چینی می کند. گاهی هم هدفی جز مجلس آرایی ندارد. به هر حال هدف هر چه باشد، کار بسیار زشتی است که مسلمانان باید از آن اجتناب نمایند. دین مقدس اسلام برای مبارزه با این صفت، حتی گوش دادن سخن چینی را حرام نموده است. پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «سخن چینی نکنید و به گفتار سخن چین نیز گوش ندهید»1
علی علیه السلام فرمودند: «سخن سعایت کننده و سخن چین را تکذیب کنید، باطل باشد یا حق.»2 معلوم است که اگر به سخنان نمّام گوش ندهند، ناچار، دست از این عادت بر می دارد. کسی که گفتار دیگری را برای شما نقل می کند، مطمئن باشید که دوست و خیر خواه واقعی شما نیست. اگر دوست شما بود، در حضور گوینده از شما دفاع می کرد.» (تربیت، آیت الله امینی، ص230)
و یادآور می شوم که اگر تعریف غیبت را چنان گرفتیم که «ذکرک أخاک بما یکرهه»، در این صورت سخن چینی نوعی از غیبت به حساب می آید. چراکه وقتی سخنی را که انسان اول درباره انسان دوم گفته است، برای دومی نقل کردیم، در حقیقت از انسان اول یاد کرده ایم و او را ذکر کرده ایم و درباره او نکته ای را به زبان رانده ایم که خوش ندارد انسان دوم مطلع شود. پس نمّامی علاوه بر آن که گناهی مستقل است و آیات و روایات مختلفی را درباره آن دیدیم، از زیرمجموعه های غیبت نیز به حساب می آید و تمام عذاب هایی که برای غیبت ثبت شده است، درباره آن نیز ثابت است. خداوند همه ما را از این دو بلیه عظیم که می توان ریشه ملتی را بخشکاند خلاصی بخشد.

پی نوشت
1. مجمع الزوائد، ج8، ص91، باب ما جاء فی الغیبة ...: عن ابن عمر، قال: «نهی رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم عن الغیبة و عن الاستماع إلی الغیبة.».
2. غرر الحکم، ص146 «إکذب السعایة و النمیمة باطلةً کانت أو صحیحة».

قبلیبعدی