Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/Config.array.php on line 85
 به وب سایت رسمی سید حسن خمینی خوش آمديد - آیین مسلمانی 12 - حق تکریم پس از مرگ، میل به جاودانگی زمینه ساز زندگی سالم تر
صفحه نخست | دیدگاه ها و تالیفات | دست نوشته ها | آیین مسلمانی (نوشتاری به مناسبت ماه رمضان 1390) | آیین مسلمانی 12 - حق تکریم پس از مرگ، میل به جاودانگی زمینه ساز زندگی سالم تر

 

یازدهمین حق
یشهد میته
«حق تکریم پس از مرگ، میل به جاودانگی زمینه ساز زندگی سالم تر»



یازدهمین حقی که در کلام رسول الله صلی الله علیه و آله برای یک مسلمان مقرّر شده، آن است که پس از مرگ، دیگران در تشییع جنازه اش شرکت کنند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «نخستین پاداشی که بعد از مرگ مؤمن به او داده می شود، آن است که شرکت کنندگان در تشییع جنازه اش، آمرزیده می شوند.» [1] همین مطلب به گونه ای دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده است.[2] چنانکه از امام باقر علیه السلام روایت شده که: «هرکه جنازه مسلمانی را تشییع کند، روز قیامت چهار شفاعت به او داده می شود و چیزی نخواهد گفت مگر آن که فرشته ای جواب دهد همانند آن برای تو باد.» [3]
در این باره گفتنی است که تشییع جنازه علاوه بر آن که تکریم میت است، تذکاری است به انسان های زنده، و هشداری است به این که این شتر عاقبت بر در هر خانه ای می نشیند و مرگ عاقبت نصیب ما نیز می شود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به ابوذر می فرماید: «ای ابوذر هر گاه پشت سر جنازه ای به راه افتادی، باید که عقل تو به تفکر و خشوع مشغول شود و بدانی که تو نیز به صاحب آن جنازه ملحق می شوی.» [4] و هم ایشان می فرمایند: «هیچ مرده ای نیست که در تابوتش نهاده و سه گام برده شود، مگر این که با صدایی که هر کس که خدا بخواهد، آن را می شنود، صدا می زند: ای برادران، ای تابوت کشان، به هوش باشید که دنیا شما را چون من نفریبد! و روزگار شما را نیز چون من بازی ندهد! ای بازماندگانم، مال و منال بر جای گذاشتم، در حالی که آنان بار گناهی از مرا به دوش خود نمی کشند و شما نیز مرا تشییع می کنید و سپس تنهایم می گذارید و خداوند جبار از من حساب می کشد.» [5]
همچنین از امام صادق علیه السلام نقل شده است که: «امیر مؤمنان علیه السلام جنازه ای را تشییع کرد و هنگامی که جنازه در لحد نهاده شد، خانواده ضجّه کردند و گریستند. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: چرا می گریید؟ به خدا سوگند اگر اینان آن چه را میّتشان دید می دیدند، بی گمان گریه کردن بر او را از یاد می بردند. هان! به خدا سوگند که مرگ به سوی اینان بارها بر می گردد چندان که احدی از ایشان را باقی نگذارد.» [6] همچنین است فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه که: «چون در تشییع جنازه ای صدای خنده مردی را شنید گفت: گویی که مرگ را در این جهان برای دیگران رقم زده اند و انگار که حق در این دنیا بر دیگران واجب گشته است و گویی مردگانی را که می بینیم، مسافرانی هستند که به زودی سوی ما باز می گردند! آنان را در گورهایشان می نهیم و میراثشان را می خوریم، آن گونه که پنداری پس از آن ها جاودان خواهیم ماند.» [7]
پس می توان گفت یکی از عواملی که باعث شده تا ما را به تشییع جنازه مؤمنین فرا خوانند، آن است که به خود آئیم و به فردای خود بیاندیشیم. فردایی که ما و اعمالمان در برابر خدای سبحان قرار می گیریم. و این در حالی است که رسول اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: «آدمیزاد از زمانی که خدای سبحان او را آفریده است، هرگز با چیزی سخت تر از مرگ روبرو نشده است. و با این حال مرگ در مقایسه با آن چه بعد از مرگ واقع می شود، به مراتب آسان تر و راحت تر است.» [8] پس می توان و باید به فرموده حضرت علی علیه السلام تن داد که «جان های خود را به نعمت های بهشت مشتاق گردانید [و از نعمت های دنیا دل بکنید] تا مرگ را دوست بدارید و با زنده ماندن دشمنی کنید.» [9] و «از گناهان کم کنید تا مرگ بر شما آسان شود.» [10]
نکته: می دانیم انسان به دنبال جاودانگی است و همواره از این که به اتمام برسد و فراموش شود نگران است. و این نکته تا به آن جا رواج دارد که ابراهیم خلیل الله ـ بنابر نص قرآن ـ از خداوند تقاضا می کند که نام او را در میان نسل های آینده به خیر و خوبی باقی بدارد: «و اجعل لی لسان صدق فی الآخرین»[11]، و جالب اینجاست که این امر به صورت فطری توسط خدای سبحان در وجود انسان ها نهاده شده و علی رغم آن که از جمله آرزوهای نفسانی است، ترک آن را از انسان نخواسته اند و راز این نکته معلوم نمی شود مگر آن که توجه کنیم که این صفت زمینه ساز خوبی و سلامت نفس در طول دوره زندگانی می شود. این که انسان ها علاقمند باشند از آن ها نام نیکو باقی بماند، علت و سبب می شود که بهتر و خوب تر زندگی کنند و همین، انسان ها را به کمک به همنوع، و پایه گذاری سنت های حسنه و ایجاد یادگارهای ماندگار ترغیب می کند.
پس با تکریم مردگانی که در زندگی خویش، خوب زیسته اند، پایه گذار خوبی ها بوده اند، در خانه و محله با مردم به خوبی رفتار کرده اند و گرد گناه و رذایل اخلاقی نگشته اند، در حقیقت ما خود را و جامعه خود را به سوی خوبی ها راهنمایی می کنیم و سنت های حسنه را در محیط اطرافمان ترویج می کنیم. و چنین است که شرکت در تشییع جنازه مسلمانان، به انسان های زنده، رمز ماندگاری را یادآوری می کند و آن ها را به خوب تر زیستن تشویق می نماید.
پس کسی که عمری را به خوبی در جامعه زیسته و زمینه ساز خوبی های فراوان شده است، این حق را دارد که پس از مرگ تکریم شود و جامعه ای که به این تکریم اقدام می کند، در حقیقت خویشتن را به نوعی از زندگی که باعث نیک نامی باشد، ترغیب می کند.
نکته دیگری که می توان در اینجا به آن اشاره کرد، دغدغه ای است که انسان ها نسبت به اهل و عیال و بستگان خویش دارند و همواره نگرانند که ایشان پس از مرگ انسان، چه خواهند کرد و چه بر سرشان خواهد آمد. تشویق به حضور در تشییع جنازه ضمن این که تسلای خاطر بازماندگان است، عاملی می شود که مردمان نسبت به مرگ برادرشان حساس تر باشند و طبعاً نسبت به سرنوشت خانواده او احساس مسئولیت کنند. و این نیز عاملی است که می توان گفت باعث پیدایش حق میت بر برادران و خواهرانش می شود: «حق رعایت حال خانواده و فرزندان»
و سخن آخر آن که حضرت ختمی مرتبت می فرمایند: «بر بالین مردگان خود حاضر شوید و به آنان «لا اله الا الله» تلقین کنید و نوید بهشتشان دهید؛ زیرا حتی مردان و زنان بردبار هم در این صحنه گیج و سرگشته می شوند و شیطان بیش از هر زمان دیگری در هنگام مرگ به آدمی نزدیک می گردد. سوگند به آن که جانم در دست اوست، مشاهده ملک الموت سخت تر از هزار ضربه شمشیر است. سوگند به آن که جانم در دست اوست، جان هیچ بنده ای از دنیا نرود مگر این که یکایک رگهای او درد کشند.» [12]


[1] . کافی، مرحوم کلینی، ج3، ص261.
[2] . کنز العمال، هندی، 4231.
[3] . الامالی، ص181.
[4] . مکارم الاخلاق، ج2، ص371.
[5] . بحار الانوار، مرحوم مجلسی، ج8، ص284.
[6] . وسائل الشیعه، ج2، ص822 / ترجمه میزان الحکمه، ج12، ص5709.
[7] . نهج البلاغه، حکمت122.
[8] . کنز العمال، هندی، 42209.
[9] . غرر الحکم، ح5779.
[10] . اعلام الدین، ص344.
[11] . سوره شعراء، آیه89.
[12] . کنز العمال، هندی، 42158 / ترجمه میزان الحکمه، ج12، ص5697.


قبلیبعدی