چندمين باري است که نوه امام خميني در مراسم سخنراني از بي اخلاقي و بي ادبي هاي رواج يافته در جامعه گلايه مي کند، از دروغ و تهمت شکوه کرده است که فضاي جامعه مسموم شده و البته در اين راستا از علما و صاحبان فکر و انديشه خواسته با اعمال خود جلوي افراطيون بي اخلاق را بگيرند.

حجت الاسلام والمسلمين سيدحسن خميني که  در هيجدهمين گردهمايي پيشکسوتان جهاد و شهادت در جمع سرداران دوران دفاع مقدس سخن مي گفت، به تبيين فلسفي دلايل پيروزي انقلاب اسلامي پرداخت و در مقدمه تحليل خود گفت: در بيان فلسفي، هر معلولي، چهار علت دارد که اجزاي علت تامه اش مي باشند، علت اولي، علت مادي است يا همان ماده اي که  معلول از آن حاصل مي شود. علت دوم، علت صوري است که همان صورت و نقشه اي است در ذهن فاعل وجود دارد و مطابق با آن معلول حاصل مي شود. علت سوم، علت فاعلي است که هر پديده اي، نياز به فاعلي براي به وجود  آمدن دارد. علت چهارم، علت غايي است که همان هدف و انگيزه اي است که باعث مي شود فاعل در صدد احداث معلول بر آيد. و به همين سبب است که مي گويند علت غايي علت فاعليت فاعل است.اگر هريک از اين چهار علت نباشد، اين معلول پديد نميآ يد.

يادگار امام با بيان اينکه دلايل چهارگانه، علاوه بر معلول هاي طبيعي، درباره معلول هاي اجتماعي هم صادق است، گفت: انقلاب اسلامي يک معلول اجتماعي است که به عنوان هويتي تحقق يافته در عالم واقع، بايد علل چهارگانه پيدايش آن را بررسي کرد.

علت مادي پيدايش انقلاب مردم بودند. علت فاعلي، امام بود که به مانند يک نجار و معمار، انقلاب را بنيان گذاشت، تعابيري مثل "معمار کبير انقلاب" ريشه در اين واقعيت فلسفي دارد. امام در انقلاب، از عنصري بنام مردم استفاده کرد و پديده اي بنام انقلاب را بوجود آورد. وي ادامه داد: علت صوري انقلاب، "جمهوري اسلامي" بود، همان چيزي که امروز در قانون اساسي متبلور شده است. البته ممکن است در طول زمان، اجزاي آن عوض شود اما چارچوب اصلي يا علت صوري آن همان جمهوري اسلامي است.

سيدحسن خميني علت غايي انقلاب اسلامي را اجراي تعاليم اسلامي خواند و اظهار داشت: علت غايي انقلاب بايد با توجه به فاعل، ماده و صورت آن، تبيين شود. بي ترديد يکي از مهم ترين غايات انقلاب اسلامي، اجراي تعاليم اسلامي بود. هيچکس نمي تواند انقلاب سال 57 را تحليل بکند و به اين نتيجه نرسد که يا تنها هدف اين معلول و يا يکي از مهمترين اهداف آن، اجراي تعاليم اسلامي بود.

يادگار امام ادامه داد: بايد پرسيد اين اسلام چه چيزي در دل خود داشت که مردم را به وجد و حرکت درآورد؟ قبل از انقلاب هم افراد بسياري از اسلام گفتند اما امام کدام قطاع و بخش فراموش شده اسلام را مطرح کرد و با ارايه آن مردم را به صحنه آورد؟

سيدحسن خميني در ادامه به تبيين عناصر اصلي قرائت امام از اسلام پرداخت و اظهار داشت: تعاليم اسلامي داراي يک کالبد و يک روح مي باشند. يکي از مهمترين اجزاي کالبد تعاليم اسلام که به عنوان علت غايي انقلاب اسلامي به مردم معرفي شد، استقلال بود. اين دستور صريح اسلام که مي گويد نبايد مسلمان ها تحت سلطه باشند. "الاسلام يعلوا و لا يعلي عليه" اصل اساسي اسلام است. جامعه اسلامي نبايد وابسته به غير باشد. وي افزود: مسلمان نبايد محتاج هيچ جامعه کفر بنياد باشد. ممکن است با ديگران تعامل داشته باشد اما حتما بايد بتواند در ابعاد مختلف روي پاي خود بايستد. بايد همواره بتواند سرنوشت خود را تعيين کند. وي افزود: قطعا يکي از آرزوهاي ملت ايران پس از انقلاب 57، استقلال بود. در تاريخ ايران از مشروطه به اين طرف، هيچ حادثه اي نيست که تنها يا مهمترين عامل تاثير گذار آن، عامل خارجي نباشد، ملت ايران، استقلال را مانند يک عقده تاريخي دنبال مي کرد و آن را در تعاليم اسلام يافت.

يادگار امام عنصر دوم را آزادي عنوان کرد و اظهار داشت: در اسلام کرامت انسان، در آزادي او است. به فرموده علي(ع)،  خداوند انسان را آزاد آفريده و نبايد بنده ديگري باشد. آزادي به عنوان يکي از اساسي ترين عناصر اسلامي، در شعار "استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي" تحقق يافته است.

سيدحسن خميني، عنصر سوم را پيشرفت و عدالت دانست و گفت: بسياري فکر مي کنند پيشرفت و رفاه، جزو تعاليم اسلامي نيست. در حالي که بايد گفت اينها اساسي ترين عالم اسلام است. دين اگر واقعي باشد بايد به مسائل توجه کند. وي افزود: حديث نبوي مي گويد; کاد الفقر ان يکون کفرا. فقر به کفر مي انجامد نه حتي شرک، فقير مشرک نمي شود بلکه وجود خدا را بکلي انکار کند.

وي در ادامه اظهار داشت: امام همه ابعاد تعاليم اسلامي را نشان داد. زکات و نماز و روزه جزو تعاليم اسلام هستند اما همه تعاليم اسلام نيستند. اينها همه، دين هست اما همه  دين نيست، مردم در پيشاني بلند و در سيماي رهبر کبير انقلاب، تعاليم اسلام را ديدند اما نه تعاليمي که نشانه تحجر و وابستگي و عقب ماندگي بود، مردم در پيشاني امام، ديني را ديدند که رفاه و پيشرفت و آزادي و استقلال اساس آن بود، نگاهي به شعارهاي آن روز به راحتي مي تواند شاهد اين مدعا باشد: فردا که بهار آيد آزاد و رها هستيم/  نه ظلم و نه زنجيري، در اوج خدا هستيم يادگار امام ادامه داد: شعارهاي آن روز را بايد تحليل محتوايي کرد. ممکن است آن روز اين شعارها را کسي با اين تحليل ها بکار نمي برد اما در پس اين شعارها، حقايق زيادي وجود دارد.

سيد حسن خميني در ادامه در تبيين علت غايي انقلاب اسلامي، به تعميمي تاريخي از عصر رسالت اشاره کرد و اظهار داشت: هدف انقلاب هرچه بلند باشد به بلندي بعثت نبي اکرم نيست. پيامبر مي فرمايد اني بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. من مبعوث شده ام که مکارم اخلاق را در جامعه کامل کنم. آن چيزي که غايت اصلي انقلاب ما است اين است که همه انسان ها و تک تک اجزاي جامعه و در مجموع خود جامعه، بهتر شود. وي در ادامه با بيان اينکه بايد توفيق انقلاب را با هدف نهايي آن بسنجيم، گفت: بايد بدانيم تک تک افراد جامعه چقدر خوب شده اند. بايد بپرسيم، آيا تک تک ما خوب بوده ايم؟ آيا چنين بوديم که اگر کسي از ما انتقاد کرد، از مرز اخلاق فراتر نرويم؟

يادگار امام ادامه داد: بي ادبي ريشه جامعه را مي خشکاند. کينه جامعه را نابود مي کند، ما ياد گرفته ايم به محض اينکه با طرف مقابل صحبت مي کنيم اول بگوييم مردک و بعد با او حرف بزنيم. سيد حسن خميني افزود: اگر با هم اختلاف داريم، چرا بايد به هم بي ادبي کنيم؟ بي ادبي کينه را رشد مي دهد و وحدت را از بين مي برد و اقتدار ملي را نابود مي کند و آن وقت، درهاي جامعه بسوي بيگانه باز مي شود. بيگانه از دل هاي ما وارد مي شود نه از مرزهاي کشور.

وي تاکيد کرد: بايد براي نيل به اهداف غايي انقلاب، جلوي بي ادبي  ها را بگيريم; کساني که بي ادبي مي کنند دانسته يا ندانسته، درها را به روي بيگانه ها باز مي کند، به قول آن شاعر: چه کسي مي خواهد من و تو ما نشويم؟ خانه اش ويران باد.

يادگار امام به نقل از امام گفت: يکي ار رموز پيروزي انقلاب، وحدت بود و همين وحدت رمز بقاي انقلاب است بايد موانع وحدت را از بين ببريم يکي از مهمترين موانع وحدت، بداخلاقي است; يکي از مهمترين نشانه هاي بي اخلاقي، دروغ است که در جامعه ما رايج است. تهمت ديگر عنصر بداخلاقي است که متاسفانه در جامعه ما رواج دارد.

يادگار امام در ادامه گفت: مبارزه با بي اخلاقي، با اخلاق امکان پذير است نه بي اخلاقي،  رهبر معظم انقلاب روزي گفتند با دست کثيف نمي شود شيشه اي را تميز کرد.اين واقعيت است و با بي اخلاقي نمي شود مقابل بداخلاقي ها و بي اخلاقي ها ايستاد  و از همين جاست که من مي گويم کدام جمع شايسته تر از پيشکسوتان جهاد و شهادت هستند که پيشگامان اخلاق در جامعه باشند؟ هر يک از پيش کسوتان عرصه جهاد و شهادت، يک حوزه نفوذ دارند و بايد از اين حوزه نفوذ براي بسط اخلاق و جلوگيري از بداخلاقي استفاده کنند.

سيدحسن خميني ادامه داد: آنچه آفت اين کشور است و در صورت تداوم حتما جامعه را از بين مي برد، بداخلاقي هاست. غيبت، دروغ، تهمت، بدخواهي، کينه، بغض، حسد و... جامعه را تباه مي کند; امام قبل از اينکه مدرس اصول و فقه باشد، مدرس اخلاق است به نوشته مرحوم مطهري، شاگردان امام همواره در حوزه اشراق او بودند.

وي در پايان خاطرنشان ساخت: اخلاق گفتني نيست عمل کردني است، به قول ابوسعيد ابوالخير، همه بايد برخيزيم و براي خدا يک گام به جلو برداريم تا جامعه از بداخلاقي رهايي يابد.